دلنوشته همسر مرحومه بانوی اهدای عضو ریحانه دهقانی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 7 مرداد 1396
بازدید : 1849
نویسنده : مبین محمدی فخرآباد

(یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة فَادخلی فِی عِبادی وَادخلی جَنََّتی  )

 

ریحانه عزیزمان که در دوازدهم رمضان پا به هستی نهاده بود و از طرف خداوند این هدیه به خانواده اش تقدیم شده بود از کودکی تا بزرگسالی سرشار از  خصلت های عالی  انسانی،نجابت،پاکدامنی ، گذشت خستگی ناپذیری و در حال کسب علم و معرفت و تلاش بی وقفه در زندگی جهت رفاه خانواده اش بود و به شغل معلمی روی آورده بود و تمام تلاشش در جهت آموختن الفبای یادگیری به نوگلان ایران زمین بود و با تلاش زایدالفصفی جهت یادگیری علم و یاد دادن ادامه مییداد و در زندگی خانوادگی نیز نمونه کامل همسر و مادری کدبانو،دوست داشتنی،خانواده دوست،نجیب،مدیر،باگذشت و همیار همنوعان و فامیل بود که جهت تربیت فرزندانش نیز وسواس زیادی به خرج میداد وشبانه روز برایشان ایثار گرانه خدمت می کرد که دست تقدیردر روز دوشنبه 96.5.2 و همزمان با روز تولدش او را دجار جراحتی شدید نمود که هر چه در توان داشتیم جهت بهبودش به کار گرفتیم و تصمیم گرفتیم در صورت نظر مثبت پزشکان،عزیزمان را به بهترین بیمارستان منتقل کنیم اما نظر مساعدی نگرفتیم، تا گل ریحانمان بعد مرگ مغزی و اعمال جراحی در وضعیت پرکشیدن و پرواز کردن قرار گرفت و با آرزوی قلبی و وصیتی که شهیده داشت گویا دست تقدیر زنجیر وار مسیری را رهنمون کرد تا ایثار و گذشت بیش از حدش را از کسانی که دور و برش بودند جدا و به سوی کسانی که فرسنگها ازش فاصله داشتند و هیچ غرابتی نداشتند خالصانه و در راه رضای پروردگارش و در حد علی ایثار و در جهت بخشیدن پاره تنش و تمام و کاملش حتی جوارحی که امکان پیوند به معلولین را داشتند به پرواز در آمد و با وجودی که خود از سرعت زیاد خودرو نفس های خودش در سینه حبس شده بود و نفس زنان و با سرعت چندین برابری پرواز گونه خود را به سلامتی به بیمارستان سینای تهران رساند و هر چیز که در پیکرش بود و دردی از همنوعانش را کم میکرد در لحظات طلایی مرگ و از الطافی که خدا به او بخشیده بود و در گروه خونی (O) قرار داشت که می توانست به همه به حق و انصاف ببخشد و آرام آرام و تنها در تاریکی شب و با تنی مجروح و خسته به سوی خانواده اش و هم ولایتی هایش برگشت و با وجودی که پیشنهاد خاکسپاری در قطعه مفاخر یزد شامل حالش شد ترجیح داد بی نام و نشان تر در جنت الزهرای روستای فخرآباد آرام گیرد و از الطاف بی کران هم ولایتی هایش بهرمند باشد.ما همه این اتفاقات را که زنجیر وار در کنار همدیگر مرور میکینم تقدیر و حکمتی میدانیم که ما از اسرارش نا آگاهیم و از اینکه ریحانه خانم شهیده عزیزمان چنین به معبودش رسید بر خود میبالیم و راضی هستیم به رضایش و از درگاهش تقاضا داریم که برکاتش را چراغ راهمان قرار دهد و در این دنیا و دنیایی دیگر دستگیرمان باشد.

از طرف همسر و منسوبین





:: موضوعات مرتبط: اخبار روستا , یاداشت ها , ,
:: برچسب‌ها: اهدا عضو عضو اهدای زندگی , اهدای عضو , هلال احمر , بیانیه ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبسایت رسمی روستای فخرآباد خوش آمدید

RSS

Powered By
loxblog.Com